ظـهور سـازمانهای اجـتماعی و گسترش روز افزون آنها از ویژگیهای بارز تـمدن بشری است. به طوری که با توجه به عوامـل گوناگـون مکانی و زمانی و ویژگیها و نیازهای خاص جوامع مختلف همه روزه انـواع سـازمانهای اجتماعی، ظـهور و گسترش مییـابد و بر تعدادشـان افزوده مـیشود [۱]. اما واقعـیت این است که بسـیاری از سازمانها در سالیان اخیر، حرکت خود در جهت کیفیت را معطوف به استقرار نظام مدیریت کیفیت بر اساس سری ««ISO 9000»» و مدلهای مشابه کردهاند. انتظار اولیه این سازمانها جلـب اعتماد مشتریان و کـارفرمایان به عـنوان ارایهدهنده خدمـات و محصولات تعهدشده بوده ولـی به درستی انتـظارات دیگری در ذهـن آنان مطرح شـده و آن ارتقای سـطح کیفی سازمان و محصول، همـگام با پیشـرفت جهانی بوده اسـت. اما در عمـل مشاهده میشود نه تنها در کشور ما بلکه در سـایر نقاط جهان، سازمانها در دستیابی به انتظارات ثانویه خود به تجربیاتی در یک دامنه وسیع دست یافتهاند و آن این است که یک مـلت به واسطه شهروندانش و یک سـازمان به وسیله کارکـنانش شناخته میشود و پیشرفت و پویایی یک سـازمـان به وسیله سـلامتی و تندرستی کـارکنان مشخص میشود [۲].
بنا بر آمار سازمان بینالمللی کار، سالانه ۲۵۰ میلیون حادثه در جهان اتفـاق میافتد که در آنها ۳۳۵۰۰۰ نفر جان خود را از دست میدهند (حـوادث راننـدگی و خـانـگی در این آمار لحاظ نشده است). همچنین سالانه ۱۶۰ میلیون بیماری شغلی در جهان دیده میشود که منجر به فوت ۱۱۰۰۰۰۰ نفر میگردد. همچنین ۴ درصد تولید ناخالص ملی در جهان به لـحاظ این حـوادث و بیماریها هـدر مـیرود [۳]. نادیده گـرفتن ایـمنی و بهداشـت کـار مـوجب زیان اقتصادی قابـل توجـهی مـیشود که تاثیرات جدی بر بهرهوری دارد. میزان بروز حوادث شغلی منجر به مرگ در کشورهای در حال توسعه ۳ تا ۴ برابر کشورهای توسعهیافته است و این حوادث معمولاً به صورت غیر عمدی هستند. در کشـور ما سالیانه حدود ۱۴ هزار حادثه شغلی رخ مـیدهد [۴].
در طـول جنگ جهانی دوم تأکید اصـلی دانشمندان علوم رفتاری بر استفاده از آزمونهایی برای انتخاب افراد مناسب برای هر کار و ابداع راهـکارهای تربیتی بهتر بود. کـانون توجه، انطباق دادن شخـص با کار بود. حرفـه عوامـل انسانی در دوران پـس از جنـگ در سـال ۱۹۴۹ زاده شـد. انجـمن پژوهشی ارگـونومی که اکنون «انجمن ارگـونومی» نامیده میشود در انگلستان تاسیس شد و اولین کتـاب در باب عوامل انسانی، به نام روانشناسی تجربی کار و بسته عوامل انسانی در طراحی مهندسی در سال ۱۹۵۹ انتـشار یافـت. موسسه بیـنالمللی ارگـونومی با هـدف برقـراری ارتبـاط بیـن چنـدین انجـمن عوامـل انسـانی و ارگونومی، در کشورهای مختلف جهان تاسیس شد. دوران ۲۰ ساله بین ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ شاهد رشد و بسط سریع عوامل انسانی بود [۵].
از ایـن رو علـم ارگونومی از رابطه بین انسان، محیط و ابزار سخن میگوید و سعی دارد تا با شناخت تعامل بین این سه عامل، بیشترین بـهرهوری را بـرای اهـداف تکـاملی مقـوله کـار در سیـستم پـیچیده تکنولوژی امروزی آشکار سازد. وظیفه مهم این علم تعیین کردن این است که کدام قسمت از فشارهای کاری انسان که در وضعیت جدید ناشی از تغییر شرایط تکنیکی شده است، حذف یا تابع آن وضعیت شود و چگونه میتوان از تواناییهای خاص انسان در این زمینه به بهترین نحو استفاده کرد [۵]. در مـقابـل سـازمـانهایـی که استقـرار استـانـداردهای سـری ««ISO 9000»» و اخذ گواهی مربوطه را گامی موثر بر پیشبرد اهداف نظام مدیریت کیفیت جامع دیدهاند، بسیاری از سازمانها پویایی لازم را در این حرکت خود احساس ننمودهاند.
با توجـه به این که در جامعه ما بیش از هـزاران سـازمان در جهت استقرار ««ISO 9000»» حرکت کـرده و تجربههای جهانی نشـان میدهد که این تعداد روز به روز افزایش خواهد یافت، موضوع عدم پویایی لازم دارای اهمیتی فـراتـر از یک موضـوع صرفاً نـظری و دارای ابعاد بسـیار وسیعی در اقتصاد، فرهنگ و صنعت میباشد. اگر این موضـوع به درستی تحلیل نگـردد خیـل عظیمی از صنایع و ارایـهدهندگان خدمـت در پیشرفـت خود دچـار مشکل خواهند شد و منافع لازم از استقرار مدل «ISO 9000» یا مدلهای مشابه را برای نظام کیفیت خود کسب نخواهند نمود. در مقـابل در صورت درک صحیح از عوامل تاثیرگذار ارگونومی بر این تجربیات و عمل به آن، میتوان انتظار داشت که درصد قابل توجهی از کـاربران مدیریت کیفیت جامع مبتنی بـر مـدل «ISO 9000» در مسیر صحـیح و بـا سـرعـت مـناسـب گـام بـر میدارند.
۲- ارگونومی
تعـریف رسمـی ارگونومـی که به وسیله انجمن ملی ارگونومـی «IEA» تایید شده است به شرح زیر مـیباشد: ارگونومی یا «فاکتورهای انسانی» اصول علمـی مرتبط با فهم تعامل بیـن انسان و سـایر عنـاصر یـک سیستم است و همچنین حـرفهای اسـت کـه شامل تئوریها، اصول و دادهها و روشها برای طراحی مطابق با بهینهسازی آسـایـش و رفـاه افـراد و عملـکرد کـامـل سیستم مـیباشـد [۴]. واژه ارگـونومـی آمیزهای از دو واژه یونانی ارگـو «به معنی کار» و نوموس «به معنی قانون» است. در آمریکا، مهندسی عوامل انسانی یا عوامل انسان مترادف واژه ارگـونومـی دانسته شده است. ارگـونومـی در اروپا، ریشه در فیزیولوژی کـار، بیومکانیک و طـراحی ایستگاه کـار دارد. در حالی که عـوامل انسانی آمریکاییان، از فیزیولوژی تجـربی سـرچشمه گـرفته، بر عملکرد انسانی و طراحی سامانها متمرکز است [۵]. حرفه عوامل انسانی در دوران پس از جنگ جهانی دوم زاده شد.
پیشرفت تکـنولوژی و اتوماتیک شـدن ابزار و وسایل با پیشرفت در زمینه ارگـونومـی همـراه نبوده است. بیماریهای مـهمـی که در زمینه ارگونومـی مـطرح است، ناتـواناییهای جـراحتی شـدید اسـت که شامـل صدمـات اسکـلتی ـ ماهیـچهای و سیستم عصـبی مـیباشـند و از در معرض قرار گرفتن ضرباتی مثل حرکات مربوط به مچ و کمر، به صورت تکـراری بـه وجـود مـیآیند. این صـدمات یا کـارهایی که با دست انجام مـیشوند و در دفاتری که کارها به صورت اتوماتیک انجام مـیشود رایج هستند که بیشتر به دلایل زیر مـیباشد:
- حالتهای بد بدنی
- حالتهای بدنی ثابت
- نیاز به نیروی زیاد از حد برای انجام کار
- حرکات تکراری با تعـداد زیـاد
- مدت زمان ناکـافی برای استـراحت بین حرکـات تکراری ارتعاشات
- دمای سرد [۷].
امروزه با توجه به ماشینی شدن زندگی اغلب افراد، عوامل آسیب رسانی شغلی نیز دستخوش تغییرات فراوانی شدهاند. به عنوان نمونه بسیاری از باربـرداریهای سنـگین تـوسـط ماشینها صـورت گـرفته و کارکنان مجبور به انـجام چنین فعالیتهایی نیستند. امـا از سـوی دیگر همین زنـدگی صنعتی، انسان را در معرض آسیبهای جـدیدی قـرار داده اسـت کــه از آن جمـله مـیتـوان به حفظ حالتهای بدنی ثابت طولانی مدت که بعضاً با حفظ اجسام خــارجی در دست نیز همراهاند اشاره نمود [۸].
برخی مشکلات معمول در صنایع شامـل:
- طـراحی نامنـاسب محـل کـار
- عـدم انطباق بین قابلیتهای کـارگر و الزامات شغلی
- وجود محیط کار و مشاغل زیانآور
- طراحی نامناسب سیستم انسان – ماشین
- برنامـههای ضعیف مدیـریت مـیباشد.
این مشـکلات منجـر به ایجاد مخاطرات در محل کار، ضعف سلامتی کارگران، صدمات ناشی از کار با تجهیزات، معلولیتها و در عوض کاهش بهرهوری کارگر و کیفیت تولید و افزایش هزینه مـیشود. کـاربرد مـوثـر ارگـونومی در طـراحی سیستم کـاری مـیتواند تـعادلی را بین ویژگیهای کـارگـر و نیـازهای شغلی او برقـرار کند. این علم، گستره وسیعـی را در زمینه طـراحی کـار، ابـزار، تجـهیزات، ماشینآلات، ایستگـاه کـار و سیستمـها در مـوارد مخـتلف صنعتی، آموزشی، ورزشی و غیره در بر میگیرد [۹]. هدف ارگونومـی آن است که در طراحی ابزار و وسایل کار و سیستمهای فنی و تولیدی نیز در طراحی محیط کار، نیازها و خصوصیات جسمـی و روحی انسانها در نظر گرفته شود تا در عین نیل به افزایش بازدهی تولید، به سلامت و بهداشت و راحتی انسانها نیز به بیشترین حد توجه شده باشد [۱۰]. ارگـونـومـی دارای اهـدافـی چـون بهـبود بهرهوری، سلامتی، ایمنی و آسـایش مردم و افزایـش کـارآیـی متقابل سیستمهای انسان- ماشین- محیط است [۱۱].
ارگـونومـی، علمـی چنـد نظامه است که در چـهار حـیطه عـمده، روانشناسی مهندسی، فیزیولوژی کار، بیومکانیک شغلی و آنتروپومتری فعالیت میکند [۱۲].
۲-۱- روانشناسی مهندسی
شامل فاکتورهای محیطی فیزیکی و شیمیایی مانند سر و صدا، ارتعاش، روشنایی، آب و هوا و مواد شیمیایی که میتوانند بر روی ایـمنی، سـلامتی و آسـایـش افـراد تاثیـر بگـذارد مـیباشد [۶]. صـدای زیـاد، نور نامنـاسب، دمـای بالا یا پایین، شلوغی، کمبود حریم خصوصی و ناتوانی در شخصیسازی محیط کار مـیتواند به تولید مشکلات روحی روانی بر کارکنان بیانجامد [۱۳].
۲-۲- فیزیولوژی کـار
وظیفه فیزیولوژی کـار این اسـت که میزان سخـتی کار را اندازهگیری کند و آن را با تواناییها و قدرت فرد متناسب سازد. این مساله خود باعث مـیشود که تنشهای مختلف که فرد را تهدید میکند کاهـش یـابند [۱۴]. تنـش یا فشـار روانـی مـیتواند موجب اختلال در سـوخت و سـاز بـدن (متابولیسم) شود، ضـربان قلـب را بـالا برد، باعث افزایش فشـار خـون گـردد، سـردرد بیاورد و فرد را مستعد حمله قلبی کند [۱۵].
۲-۳- علـم بیومکانیک
در علم بیومکانیک از قوانین فیزیـک و مـفاهیم مهندسی برای توصیف حرکت بخشهای مختلف بدن و نیروی وارد بر آنها در طی فعالیت روزانه استفاده مـیشود [۵]. فشار مداوم ناشی از ثابت بودن یک وضـعیت بدن و یا حرکات تـکراری آن بـر روی عضـلات بـدن منجر به ایجاد خستگی موضعی در آنها مـیشـود. به عـبارتی این فـشار باعـث کاهش فعالیت و کارآیی عضلات خواهد شد [۶]. روشهای بیومکانیک تعـامل فیزیکی بیـن انسـان و سیستم مـکانیکی اطراف او را مورد نظر داشته و ابزار، تجهیزات و تسهیلات کار را در این رابطه مورد مطالعه قرار مـیدهند [۱۶].
۲-۴- آنتروپومتری
آنتروپومتری عبارت است از اندازهگیری سیستماتیک بدن با استفاده از وسـایل انـدازهگیـری [۱۷]. با توجـه به این که در مشاغل دفتری و اداری و اصـولاً مشاغلی که فرد اکثر وقت کـاری خود را پشت میز کار سپری مـیکند هماهنگی و همخوان بودن خصوصیات و ارتفاع مـیز کار و صندلی با ابعاد آنتروپومتریکی بـدن فرد و بیان این مطلب که اکثر مشکلات اسکلتی عضلانی که افراد دچار آن مـیشوند به دلیل استاندارد نبودن این خصوصیت مـیباشد، حایز اهمیت است. چرا کـه میز کوتاه مـوجب خـم شـدن زیاد فـرد به جـلو و مشکل ناراحتی در کمـر، گـردن و شانهها مـیگردد و همچنین میز بلند مسبب ایـجاد درد در قسمت آرنج، کتف و گردن مـیباشد و به همین ترتیب متناسب نبودن اندازه صندلی و مشخصات پشتی صندلی و سطح نشیمنگاه بدن فرد و میز کار وی مـیتواند علـت اصلی مشکلات اسکلتی عضلانی در مشاغلی یا این ماهیت باشد [۱۸].
۳- مدیریت کیفیت جامع (TQM)
تشخیص سازمانهای پیشرو و این که آنها چگونه در این مسیر قدم برداشتهاند موضوعی بوده است که مستمراً مورد توجه نظریهپردازان و صاحبان صنایع بوده است [۱۹]. با کمیانعطافپذیری و دوری از مباحث تخصصی میتوان فرمـول مشـترکی را در نظریات و تجربیات مختلف پیدا نمود که عبارت است از: دستیابی به یک استراتژی مناسـب برای سـازمان که در آن به وجوه مختلف توجه شده باشد و به عنوان یک ارزش برای تیم مدیریت سازمان مطرح باشد.
- ایجاد یک محیط مناسب از نظر روابط انسانی.
- استفاده مناسب و موثر از ابزارهای مدیریت کیفیت.
تعریف و پیادهسازی یک استراتژی مناسب برای سازمان در کشور مـا به «مدیریت استراتژیک» مشهور اسـت و عنـاوین دیگری نیز برای آن مطــرح شـده کــه مـیتـوان از «Management By Objective» یا «MBO» و «هوشین کـانری» نیز نـام بـرد. در بـررسی سـازمانهای پیشرو مشاهده میشود که مشتریگرایی یک محور اساسی در هدفگذاریهای کلان بوده و درک نیازهای حال و آتی مشتریان به صورت عمیق و حتی تاثیرگذاری بینیازی مشتریان به صورت نیازسازی مطرح بوده است. در کنار مشتریگرایی لازم اسـت به سـایر جنبههای مهم توجه شود که میتوان از نیروی انسانی، سازماندهی، تکنولوژی، خلاقیت، فرایندها و امور مالـی نام برد [۲۰]. در سـالیان اخیر موفقیت سـازمانها در شامل نمودن تأمینکنندگان در استراتژی خود نیز کاملاً مشهود شده اسـت. در این نگرش استراتژی تأمینکنـندگان نیـز جزیی از سـازمان دیده میشود و همراه نمودن آنها در دستیابی به اهداف کلان سازمان مطـرح میشود و تأکـید بر ایجاد منافع مشترک با تأمینکنندگان در جهت ارزش افزوده به خصوص برای مشتریان میباشد. این حرکت اخیراً به عنوان زنجیره تأمین «Supply Chain Management» مطرح بـوده و پیشبینی میشود در دهه آینده جهش سـازمانها بیش از بیش متکی به این رویکرد باشد.
در بررسی عمیقتر سازمانهای پیشروی معاصر میتوان دید که آنها تنها به اتکــا به یک مجمـوعه از استراتژیهای موفق به جلو حرکت ننموندهاند. عامل دیگری که باید به آن توجه نمود ایجاد محیطی پویا از نظـر روابط انسانی میباشد. اعتصابات کــارگری در دهه ۱۹۶۰ در ژاپن باعث توجه به این موضوع و ارایه نظریاتی توسط «پروفسور ایشیکاوا» در این مقطع بحرانی شد. در این نظریه که در مـقابل نظریات «فردریک تیلور» مطـرح شد از بین نبردن انگیزه در پرسـنل، توجه به پیشنهادات، جلب مشارکت، کـار گروهی، الگـو بودن مدیران از نظر رفتاری و به طور کلی وجود خصوصیات راهبری و مربیگری در مدیران (در مقابل صرفاً ریاست) مورد توجه قرار گرفت. این یک واقعیت غیر قابل انکار است که سازمـانهای ژاپنی در این زمـان توانـستند با تـوجه به موضوع روابـط انسـانی به موفقیت چشمگیری دست یابند. اما عامـل تکـمیلکننده حرکـتهای فـوق را میتوان استفاده از تکنیـکهای بهبـود کیفیت دانست. تکنـیکهای بهبود کیفـیت بیپایان میباشند و باید انتظار داشـت که هـر روز تکنیـکهای جدید مـطرح شوند. قطعاً روشهای آمـاری در میان این تکنیکها همیشه به عـنوان یـک عـامـل اسـاسی مطرح بوده و کلیه نظریهپردازان به آن تأکید داشتهاند که میتوان از «دمینگ»، «جـوران» و «ایشیکاوا» تنها به عـنوان نمـونههایی نام برد.
جـالب است کـه به نکتهای در این زمینه تـوجه شود و آن آفت تکنیکزدگی در برخی از سازمانها است. در این گونه موارد تکنیکهای گوناگونی که اکثراً پیچیدهتر میباشند پیدرپی در سازمانها مطرح میشوند اما به تعـمق و فرهـنگ سازمانی کمتر توجه میشود و قبل از آن که یک تکنیک در سـطوح مختلف و در وسـعت لازم جـاری شود، تکنیک جدید معرفی میگردد. کلیه سازمانهای پیشرو به حفظ دستاوردهای خود حساس میباشند لذا در این زمینـه وجود یک سـیستم رسمی، جهت طرحریزی و استانداردسازی فرایندها مـطرح میشود. اما مجدداً ذکـر نکتهای در این مـورد ضروری است و آن آفت سیـستمهای صلـب و بـدون تغییر است. بعضـاً خود سیستم و استانداردهای کــاری میتوانند از بهبود جلوگیری نمایند و دلیل بر سکون گردند. لذا در حالی که سازمانهای پیشرو دارای سیستمهای دقـیق و طـرحریزی شـده میباشـند امـا همـیشه تـحـرک در سیستم را به عـنوان یک ارزش مطرح نمودهاند و میتوان چرخه برنامهریزی، اجرا، بررسی و اقدام اصلاحی را در حرکت آنان یافت که به چرخه دمینگ «PDCA» نیز معروف است.
سازمانهایی که از کلیه عوامل فوق به نحو مناسبی جهت ایجاد و تحرک و پیشروی استفاده نمودهاند کم و بیش نام رویکرد خود را «TQM» نهاده و چنان که از مباحث پیداست، «TQM» چیزی نیست که بتوان به آن دست یـافت بلـکه ابزاری است که با استفاده از آن سـازمان به نـحو مؤثر و کارایی به سمت آرمان «vision» خود حرکـت میکند. درک ما از «TQM» به خصوص در جزییات، هر روز در حـال تغیـیر است و با توجه به تجربیات جدید و رقابت تنگاتنگ که در صحنه کیفیت به وجود میآید ویژگـیهای جدیدی از آن مـطرح میشـود که به عنوان مثال میتوان از رویکرد شش سیگما نام برد که در چند سال اخیر مطرح شده است.
در این میان سازمـانها عـلاقـهمند هستنـد که دریابنـد تا چه حد در استقرار و نتیجهگیری از رویکردهای «TQM» موفق بوده و در جهت پاسخگـویی به این نیاز، مـدلهای تعالی کسب و کار مطرح شدهاند که میتوان از مــدل جــایزه دمینگ به عنـوان قـدیمیترین مدل (۱۹۵۱) و هم چنین مدلهای مالکوم بلدریج «MBNQA» و مدل بنیاد کیفیت اروپا «EFQM» نام برد. مـدلهای اخیر به ســازمانها این امکان را میدهد که پختگی رویکرد خود در به کارگیری «TQM»، را ارزیابی نمایند و با تحلیل نتایج این ارزیابی به برنامهای جهت اقدامات اصلاحی دست یابند [۲۱].
۴- مطالعه الزامات «ISO 9001:2000» در مقابله با وجوه اصلی «TQM»
با مـطـالـعـه الــزامات «ISO 9001:2000» و همچـنین «ISO 9001: 1994» میتوان دید که به طور کلی میان رویکرد «TQM» و مـدلهای فوق فرقی وجود ندارد [۲۲]. در تاریخ ۱۵ نوامبر ۲۰۰۸ (۲۵ ابان ۱۳۸۷) ویرایش جـدید اسـتانـدارد ایــزو «۲۰۰۸:۹۰۰۱» (ویرایش چهارم ) منـتشر شد که تغییرات این ویرایش نسـبت به استـاندارد ایزو «۲۰۰۰:۹۰۰۱» انــدک بــوده و تغیـیــرات اســاســی در آن دیــده نمیشود [۱۶].
اهم ویژگیهایی از «TQM» که در مدل «ISO 9001:2008» یافت میشود به طور خلاصه عبارتند از:
- سیکل PDCA
- سیستمگرایی و استانداردسازی جهت حفظ دستاوردها
- مشتریگرایی
- تدوین اهداف کیفی سازمان و پایهگذاری آنان در فعالیتها و سطوح مربوطه
- تحلیل دادهها با استفاده از روشهای آماری
- بهبود مستمر.
اما در صورتی که برای اجرای «TQM» تنها به الزامات مدل «ISO 9001:2008» اکـتفا کنیم نمیتوانیم نکـات زیـر را که از رابطه بین انسـان، محیط و ابزار سخـن میگوید و سعی دارد تا با شناخت تعامل بین این سه عامل، بیشترین بهرهوری را برای اهداف تکاملی مقوله کار در سیستم پیچیده تکنولوژی امروزی آشکار سازد (اصوال ارگونومی)، را در لابلای متن استاندارد دریابیم.
۴-۱- مستندسازی فرایند
عوامل ارگونومیکی، در محیطهای کار یکی از عوامل زیانآور به شمار رفـته و درصد قابل توجـهی از آسیـبها و حـوادث ناشی از کـار و غیبتهای ناشـی از آن را به خود اختـصاص مـیدهد. پـرداختن به این مقوله و حل مشکلات ناشی از این عوامل آسیبزای محیط کار نشاندهنده ارزش نــهادن به نیروی انســانی مـیباشــد و در کـل منجر به افزایش بهرهوری در بخشهای مختلف مـیشود. بنابراین مستندسازی دستورالعمل کاری، بـرای جلوگیری از عــدم انطــباق محیطهای کار و محصول با الزامات مشتریان داخلی و خارجی و ایجاد سوابق کیفیت در راستای اجرای عملیات طبق اصــول ارگونومی برای حصول اطمینان از بر آورده شدن نیازهای مشتریان ضروری است.
۴-۲- تعهد و مسئولیت مدیریت
اجرای عملیات طبق اصول ارگونومی و توجه به عامل سه جانبه انسان، ســازمان و تکــنولوژی هــمواره میتواند ضامن اصلی ایمنی و کارآیی در سازمان باشد که عمدتاً منجر به ازدیاد بهرهوری میشود و تاثیر شــایان توجـهی بر افزایش تــولید، کــاهش هزینههای درمانی، پزشکی، کاهش فشارهای عصبی و روانی، افزایش رضایت شغلی، افزایش بهرهوری و به طور کلی افزایش درآمــد کلی و مـنافع اقتصادی دارد. این در حــالی است که تعهد کارکنان بـرای اجرای مدیریت کیفیت جامـع حیاتی است.
برنامهریزی ضعیف و نامنـظم سـازمـان، تلاشـهای مدیریت کیفیت جامـع را در بسـیاری از سـازمانـهـا به زوال میکشاند. بسیاری از کارکنــان فکر میکنند که این امــر با فلسفه مدیریت کیفیت جامع (که امنیت شغلی را برای کارکنان خوب آموزش دیده و مشارکتکننده فراهم میکند) متناقض است. همچنین روحیه کارکنان ضعیف میشود و انعطافپــذیری سازمان، آن طور که انتظار میرود، بهبـود نمییابـد. بـنابراین حمـایت مدیریت ارشد سـازمانی یک عامل بسیار مهم و مؤثر در اجرای موفقیتآمیز آن است. حمایت باید واقعی باشد و با اعمالی از قبیل فراهم آوردن منابع ضروری و تفویض اختیار مورد نیــاز بـرای اجــرا بهتر همـراه باشـد. البته مـدیریت نباید فقـط تلاشهای ارگونومی را حمایت کند بلکه سازمان باید قادر بــــاشد تا عــزم حـرکـت را به رغم تغییــــر مشخص در موضع رهبری به خاطر گزینش، توافــق و یا جابهجایی تکالیف حفظ کند که انجام این امر مستلزم تعهدات بیشتر است. زیرساختها باید ایجاد و باید با فرهنگ سازمان تلفیق شده باشد.
۴-۳- مدیریت منابع
توسعه، ترقی، رقابت، استفاده بیشتر و پیشرفت تکنولوژی و تغییر رفتار کارکــنان باعث میشود الـگـوی بیـماریهایـی که سلامـت انسـان را تهـدید میکرد، تغییر یابد چون کار جزء لاینفک زندگی بشری است. این در حالی است که فقـدان تنـاسب مـیان تکـنولوژی و استفـادهکننده از آن، نتـایج منفی از قبیـل پایین بودن سـطـح و کیفـیت تولـید و بالا بودن جراحات و حوادث ناشی از کار را سبب شده است. بنــابراین مـدیریت منـابع انسـانی و مدیریت تجهـیزات باید با استراتژی متنــاسب با اصــول ارگونومی، فـقدان تنـاسب میـان تکـنولوژی و استفـادهکننده از آن را برطرف نمایند.
۴-۴- تحقق محصول
کــارکنان باید در ارتقای فرآیند و محصول، دخالت داشته باشند. زیرا ۸۵ درصد مشکـلات کیفیت به علت فرآیند و مـواد مصرفی میباشد. بنابراین متناسب بودن لوازم خریداری شده و تعیین اهداف و نیازمندیهای کیفیت با الزامات ارگونومی برای ارایه محصول ضروری است.
۴-۵- اجرای فرآیند پایش و اندازهگیری
تطبیق کــار با کــارگر با توجه به تفاوتهای فردی، بهبود روشهای اجرای کار، استانداردهای زمانی اجرای کار که انتظارات کارفرما را تأمین میکند، شناخت قابلیتها و محدودیتهای نیروی کار، شناخت و پاسخگــویی به خواستهای مصـرفکـنندگـان بـا در نــظر گـرفتن محدودیتها و نیازهای جسمانی و روانی آنها همه تلاشهایی هستند کـه در نهایت بهــرهوری بالاتر و راحـتی بیشتر نیــروی کــار و قبول گسترده مصرفکنندگان را به دنبـال خواهــد داشـت. ضمیمه کردن پایش و سنجش به اهداف ارگونومی در آینده، تعهد سازمان به مدیریت کیفیت جامع متناسب با اصول ارگونــومی را حمایت میکند و به آن اعتبار میبخشد. در صورتی که سازمان در پایهگذاری نظام مدیریت کیفیت جامع صــرفــاً به الــزامات استـاندارد «ISO 9001:2008» اکتفا نماید، این احتمال وجـود خواهـد داشـت کــه بعـضی از اصول که جهت پویایی سیستم مورد نیــاز خواهــد بود را در نظــر نگیرد. امــا تجربه جهانی ارگونومی نشان میدهد که عدم توجه به این موضوع اساسی میتواند در درازمدت باعث عدم پویایی سیستم شود.
۵ ـ نتیجه و جمعبندی
توجـه به حیطه گسترده دانش ارگونومی و با اعمال نظر بر این دیدگاه که این علم گستره وسیعی از سیستمهای صنعتی یعنی محیط کار، انسان و ماشینآلات را مورد توجه قرار میدهد، مـیتوان گفت یکی از مهمترین راههای توجه به انسان و چگونگی عملکرد صحیح و برتر، آگاهی از اصول ارگونومی و کاربرد آن اصول در طراحی پستهای کاری است. بنابراین برای این که سازمانها بتوانند به نحو مطلوبی با استقرار سیستم مدیریت کیفیت مبتنی بر استاندارد «ISO 9001:2008» و اخـذ گواهی نـظام مـدیریت کیفیت در مسیر سـازمـانهای پیشرو قرار گیرند باید از رویکردهای متناقص با اصول ارگونومی احتراز نمــاید. تنـها رعایت الزامات «ISO 9001:2008» نمیتواند سازمان را نسبت به وقـوع چنین وضعیتی بیمه کند. بنابراین سازمانها نباید استقرار «ISO 9001:2008» و انطباق با الزامات آن را هدف خود قرار دهند و باید جهت نتیجه گرفتن از نظام مدیریت کیفیت خود، به فراتر بیاندیشند.